به نام خدا
پیش از مندلیف چه کسانی برای دسته بندی عنصرها تلاش کرده اند؟
به طور کلی، پیشرفت شیمی عمومی، از انتشار جدول طبقه بندی تناوبی عنصرها سرچشمه گرفت. با توجه به اینکه طبقه بندی در هر زمینه ای، مطالعه را آسان می کند، آنان که صاحب اندیشه ای در شیمی بودند، برای به نظم در آوردن و آسان کردن بررسی خواص عناصر، همواره فکر طبقه بندی آنها و احتمالاً کشف روابط و یا قوانین در این زمینه را در سر می پروراندند.
بدون شک لاووازیه نخشتین کسی بود که در این راه گام برداشت. او عناصر را به دو دسته ی کلی فلز و نافلز تقسیم کرد. او فلز را عنصری می دانست که در ترکیب با اکسیژن باز تولید می کند و غیر فلز را عنصری می دانست که د ر ترکیب با اکسیژن، اسید تولید می کند.
برسلیوس نیز مانند لاووازیه، عناصر را به دو دسته ی کلی فلز و نافلز تقسیم کرد. اما وی خواص الکتروشیمیایی عنصرها را در نظر گرفت. وی معتقد بود که فلز عنصری است که تمایل به از دست دادن الکترون و تشکیل یون مثبت دارد و غیر فلز عنصری است که تمایل به گرفتن الکترون و تشکیل آنیون دارد.
از سال 1871 به بعد، شیمیدانان برخلاف برسیلوس و لاووازیه که بر خواص شیمیایی عنصرها تاکید داشتند، در مسیر طبقه بندی بر اساس ارتباط بین جرم اتمی و خواص انها، کوششهایی به عمل آوردند و تلاش آنها در این راه کم و بیش با موفقیتهایی همراه بود.
تا سال 1872 شصتوسه عنصر شناخته شده بود و شیمیدانها به جستجوی راههایی برای مرتب كردن عنصرها پرداختند . این جستجو تا حدی شبیه تحقیق اولیه’ كپلر برای یافتن قاعدههایی بود كه حركات سیارههای منظومه’ شمسی را به هم مربوط میكند . علاوه بر جرمهای اتمی نسبی ، بسیاری از خواص دیگر عنصرها و مواد مركب حاصل از آنها تا آن زمان معین شده بود . بعضی از این خواص عبارت بودند از : نقطه’ ذوب ، نقطه’ جوش ، چگالی ، رسانایی الكتریكی ، رسانایی گرمایی ، سختی و ضریب شكست . نتیجه آنكه از سال 1870 به بعد، اطلاعات فراوانی درباره’ بسیاری از عنصرها و خواص آنها بدست آمده بود .
در سال 1829 شیمیدان آلمانی یوهان ولفگانگ دوبرینر مشاهده كرد كه عنصرها غالبا گروههایی از سه عنصر ، با خواص شیمیایی مشابه ، تشكیل میدهند . او تریادها ( به معنای سهتاییها ) را برای آنها پیشنهاد كرد و مانند (كلر ، برم و ید) ؛ ( كلسیم ، استرونسیم و باریم) و غیره . در هر تریاد جرم اتمی عنصر میانی تقریبا میانگین عددی جرمهای دو عنصر دیگر است . ولی بعدها معلوم شد كه همه’ این مطالب اهمیت چندانی ندارند .
دوشان کورتوآ دانشمند فرانسوی در سال 1862 طبقه بندی ویژه ای به نام پیچ تلوریک ارائه داد. او برای تنظیم جدول خود، استوانه ای در نظر گرفت و محیط ان را به 16 قسمت برابر تقسیم کرد. از هر کدام از انها خطی عمود بر قاعده ی استوانه عبور داد. سپس خطی با شیب 45 درجه از محل تقاطع یال اول با قاعده رسم کرد تا یالها را یکی پس از دیگری قطع کند. آنگاه عنصرهای شناخته شده تا ان زمان را به ترتیب جرم اتمی در محل تقاطع یالها با این خط شیب دار، قرار داد و مشاهده کرد که عناصری مه بر روی یک یال قرار می گیرند، جرم آنها به اندازه ی 16 واحد و یا مضربی از آن با یکدیگر تفاوت دارد ،خواص مشابهی خواند داشت. در این طبقه بندی تشابه خواص عنصرهای واقع بر یک یال، تا عنصر بیستم یعنی کلسیم رعایت می شد. مثلاً تیتان که در بالای اکسیژن و گوگرد قرار می گرفت، تشابعی با آنها نداشت.
ادلینگ دانشمند انگلیسی، در سال 1864 جدولی از عنصرها ، در 5 ستون و 15 سطر منظم کرد. او دریافته بود که با کنار گذاشتن هیدروزن، عناصر دیگر، به ترتیب صعودی جرم اتمی ، کنار یکدیگر قرار می گیرند . عناصر واقع در یک سطر، خواص مشابهی خواهند داشت.
در سال 1865 شیمیدان انگلیسی ج. ا. ر. نیولندز اعلام داشت كه عنصرها را میتوان به ترتیب افزایش جرم اتمی به دنبال هم نوشت . هنگامی كه اینكار انجام گرفت ، نظمی شگفتانگیز ایجاد شد : خواص شیمیایی و فیزیكی مشابه چند بار در فهرست ظاهر شد . نیولندز عقیده داشت كه ، در كل فهرست عنصرهایی با خواص مشابه به طور تناوبی ( یعنی در فاصلههایی منظم ) ظاهر میشوند. وی میگوید ْْ با شروع از یك عنصر معین ، هشتمین عنصر نوعی تكرار نخستین عنصر است ، همجون هشتمین نت در یك اكتاو موسیقی .ْْ البته نیولندز عناصر شناخته شده تا آن زمان را به ترتیب پشتسر هم در یك ستون چید ( و به صورت كنونی آنها را مرتب نكرد ) و متوجه شد كه در بعضی جاهها یك نظم وجود دارد . وی هیچ توجیهی برای فلزاتی كه الان فلزات واسطه مینامیم ، نداشت .
اما بعد از تشخیص وجود خانوادههایی با عناصر مشابه توسط نیولندز ، شیمیدانها كنجكاو شدند كه در جستجوی راهی اصولی برای تنظیم عنصرها برآیند ، به طوری كه اعضای یك خانواده با هم گروهبندی شوند . برای این منظور طرحهایی پیشنهاد شد كه موفقترین و مؤثرترین آنها طرح شیمیدان روسی د. ی مندلیف بود . مندلیف در سال 1871 به خصلت گسترده’ تناوبی در میان عنصرها پی برد. او راهی تازه برای مرتب كردن عنصرها در جدول ( به صورتی كه اكنون وجود دارد ) كشف كرد . گرچه خواص عنصرها با افزایش وزن اتمی به طور تناوبی تكرار میشود ، ولی نیولندز متوجه نشد كه جدایی عنصرهای مشابه برای عنصرهای سنگینتر در فهرست بزرگتر میشود و درنتیجه آنها را در گروه خود در نظر نگرفت . مندلیف نیز عنصرها را بر حسب افزایش وزن اتمی مرتب كرد به همین دلیل در جاهایی بینظمی مشاهده میشد و مندلیف حدس میزد كه شاید در تعیین وزن اتمی اشتباهی شده ، تا اینكه مدتی بعد دانشمند انگلیسی موزلی ، عدد اتمی را برای هر عنصر تعریف كرد و عناصر را بر طبق همان سبك مندلیف ، ولی اینبار بر حسب افزایش عدد اتمی مرتب كرد و به این ترتیب بینظمیها نیز برطرف شد و جدول كنونی به دست آمد .
اما جدول تناوبی دایرهای بعد از جدول تناوبی مندلیف و توسط دانشمندان زیادی به صورت متنوع و مختلف، ابداع و ارائه گردیده است.
از جمله اینها، دو جدول تناوبی حلقوی و حلزونی است كه توسط منوچهر ضیایی، ابداع شده است. این طرحهای آقای ضیاعی با الهام گرفتن از ساختمان كوچكترین واحد هر عنصر، یعنی اتمها و همچنین كره زمین و سایر كرات، مانند منظومه شمسی به صورت مدور تهیه شده است و خانههای جدول نه به صورت مربع (كه در جدول تناوبی مندلیف به چشم میخورد) بلكه به صورت دوایری است كه آرایش الكترونی هر عنصر را – هم به صورت دوایر بسیار كوچك و هم به وسیله اعداد در هر لایه – به صورت مداری نمایش میدهد.
در داخل این خانهها، عدد اتمی عناصر، نماد عنصر، حالت آنها در شرایط عادی (جامد، مایع و گاز) نشان داده شده است. عناصر رادیواكتیو نیز با علامت ویژه مشخص شدهاند.
در طرح حلقوی، هفت حلقه یا دوایر متحدالمركزف دورههای تناوبی را تشكیل میدهند.
یكی از وجوه تمایز این دو طرح با دیگر طرحها و جدولها این است كه عناصر اكتینیدها و لانتانیدها به جای اینكه در خارج جدول قرار گیرند، در متن جدول و به دنبال عناصر اصلی دورههای تناوبی 6 و 7 قرار میگیرند.
|
||
در شروع سوره یوسف، از رؤیای حضرت یوسف که در کودکی دیده بود بحث می کند . حضرت یوسف 11 ستاره دیده بود . از اول تا آخر قرآن فقط در سوره یوسف از عدد 11 ستاره بحث می کند و بعد از این آیه ، در آیه های 101 و 105 به فضا اشاره می کند . « موقعی که یوسف به پدرش گفت : ای پدرم ؛ به راستی من در خواب 11 ستاره و نیز خورشید و ماه را دیدم . آن ها را در وضعی که به من تعظیم می کردند دیدم .» (یوسف= آیه 4) «با آن که برای قرآن مزدی هم از آن ها مطا لبه نمی کنی و با آن که برای جهانیان فقط اندرزی باشد .» ( یوسف = آیه 104 ) « و چه نشانه هایی در آسمان و زمین است که کافران از کنار آن ها کناره گیری می کنند .» ( یوسف = آیه 105 ) در دو آیه 101 و 105 منظور از آسمان ها ، فضاست ودر جای دیگر این سوره در قرآن، در بعضی از آیات از کلمه آسمان استفاده شده که قابل توجه است . به دلیل این که کره زمین یک آسمان دارد و در کتاب مقدس دیگر هم کلمه آسمان ها به کار برده شده که به عقیده عالمان به معنی فضا و منظور آسمان های کرات دیگر است . در آن زمان (نزول قرآن) تلسکوپ ایجاد نشده بود و تنها 5 سیاره با چشم دیده می شد . علم ستاره شناسی امروزه از 11 سیاره بحث می کند و کشف پلوتون در همان سوره بیان شده است یعنی خورشید و ماه و 9 سیاره دیگر مجموعاٌ 11 سیاره. حال مجموع کلمه در سوره یوسف و شماره های کلیدی آن یعنی در آیه 4 که از 11 ستاره، در آیه 101 کلمه آسمان ها و در آیه 105 که دوباره از آسمان ها بحث می کند ، که دقیقاٌ سال کشف آخرین سیاره منظومه شمسی یعنی سال 1916 میلادی به دست می آید. بنابراین: 1916 = 105 + 101 + 4 + 1706 |
- اگر کلمه یکتا که در عربی واحد میشود را در ابجد حساب نماییم، عدد نوزده به دست خواهد آمد.
- جمع حروف بسم الله الرحمن الرحیم نوزده میشود.
- اولین سوره ای که نازل شد سورۀ مبارکۀ علق بود که از آخر قرآن نوزدهمین سوره از قرآن میباشد.
- سوره علق نوزده آیه دارد.
- در قرآن همه ی سوره ها دارای بسم الله الرحمن الرحیم میباشند به جز سوره ی توبه. اگر ما 114 سوره داشته باشیم 113 سوره از آن دارای بسم الله الرحمن الرحیم میباشد که این عدد بر 19 تقسیم پذیر نیست، ولی اگر شما نوزده سوره بعد از سوره ی توبه به پیش روید، به سوره ای میرسیم که یک (بسم الله الرحمن الرحیم) اضافه دارد (سوره ی نمل) و در نتیجه ما 114 بسم الله الرحمن الرحیم خواهیم داشت .
- و بسیار بسیار نشانه ها ی دیگر.
در قرآن بعضی از کلمات با کلمه های دیگر که از نظر معنی با همدیگر تناسب دارند یکسان به کار رفته شده اند. مثلاً :
-کلمه ی حیات 145 بار با مشتقات آن و کلمه موت یا مرگ نیز 145 بار با مشتقاتش به کار رفته است.
-کلمه “دنیا “ 115 بار و کلمه “آخرت“ هم 115 بار بکار رفته است.
-کلمه “ملائکه“ 88 بار در قرآن آمده است و کلمه “شیاطین“ نیز به همان تعداد 88 بار بکار برده شده اند.
اما این موارد کدامند؟
-“حر“ یعنی گرما 40 بار و کلمه “ برد“ یعنی سرما نیز 40 بار بکار برده شده اند.
-کلمه “مصائب“ 75 بار و کلمه “شکر“ نیز 75 بار.
-کلمه زکات 32 بار و کلمه “برکات“ نیز 32 بار .
-کلمه “عقل“ ومشتقات آن 49 بار و کلمه “نور“ نیز با مشتقاتش 49 بار .
-کلمه “یوم “ به معنی روز و “شهر“ به معنی ماه در قرآن به ترتیب 365 بار و 12 بار بکار رفته اند.
-کلمه “رجل“ به معنی مرد 24 بار و کلمه “امرأه به معنی زن نیز 24 بار در قرآن بکار رفته اند.
- کلمه “امام“ بصورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن آمده است.
محقق:مهندس علیرضا
کتاب آسمانی ما قرآن سراسر معجزه است . معجزه ای که کهنه نمی شود و هر چه می گذرد شگفتی ها و رازهای دیگری را نمایان می سازد . حروف مقطعه قرآن در ابتدای سوره از شگفتی های این کتاب آسمانی به شمار می رود و منشاء بحث ها و بررسی های زیادی بوده است . برخی گفته اند از نامهای خداوند هستند . بعضی هم می گویند « اسم اعظم » پروردگار را ارائه می دهند .
گروهی در مورد آیه ی شریفه « الم ذلک الکتاب لاریب فیه » می گویند بدین معنی است که : ما به وسیله همین حروف کتابی را که در آن هیچ شک و تردیدی نیست حفظ و حمایت کردیم و این حروف در دسترس هم هست قرآن کسی که ادعا می کند می تواند شبیه آن را بیاورد به مبارزه می طلبیم . و بالاخره بسیاری دیگر می گویند : الله اعلم .
اما با ظهور کامپیوتر ، زمنیه برای تحقیق بیشتر بر روی قرآن باز شد ، چند سال پیش ، یک محقق مصری به نام « رشاد خلیفه » به نتایج جالبی رسید . رشاد خلیفه به وسیله شمارش دریافت که آغاز هر سوره با حروفی مشخص است که این حروف در مقابل حروف دیگر به نسبت بیشتی در آن سوره تکرار شده اند و به کار رفته اند . بدین ترتیب می بینم که حروف ق در یک سوره بیشتر از دیگر حروف تکرار شده و تعداد به کار رفتن آن در آن سوره بیشترین نسبت را در قرآن مجید دارد . همین طور ا ل م در سوره ی بقره و از سویی تعداد همین حروف نیز به ترتیب سیر نزولی دارند . یعنی به ترتیب الف و بعد لام و بعد میم بیش از بقیه به کار رفته اند . به تعداد هر یک توجه کنید :
الف : 4592 بار ---------- ل : 3204 بار ---------- م : 2195 بار
الف : 2578 بار ----------- ل : 1885 بار ---------- م : 1251 بار
یا در سوره ی عنکبوت باز هم این سیر نزولی میان سه حرف را می بینیم :
الف : 784 بار ------------ ل : 554 بار ------------ م : 344 بار
و یا در سوره های مبارکه ی روم و رعد نیز بدین ترتیب .
همان طور که دیدیم در همه ی موارد ، این حروف بیش از ... ا ل م آغاز گشته اند . نیز در میان سوره های دیگری که در مدینه نازل شده اند از نظر محاسباتی به میزانی بیشتر از سوره های دیگر مکی موجود در قرآن هستند .
جالب این که ، سورهایی که با ا ل ر آغاز شده اند ، یعنی سوره های « ابراهیم ، یونس ، هود ، یوسف و حجر » که چهارتای آنها به صورت متوالی نازل شده اند و وقتی به هم اضافه شوند نسبت به تکرار سه حرف ا ل ر در آنها در مقایسه با همه سوره های مکی ذکر شده در قرآن مجید بیشتر است .
اطلاعات جمع آوری شده در مورد سوره اعراف هم به همین نتیچه رسیده است ، یعنی ا ل م ص بیشتر از سایر حروف در این سوره آمده اند .
ولی جالب تر این که در سوره « یس » این موضوع به صورت عکس به خود گرفته ، زیرا ترتیب حروف برعکس شده است . در این سوره بر خلاف سایر سوره ها حرف ی که به حساب ابجد پس از س قرار دارد قبل از آن آمده ( در حالی که در سایر سوره ها ، ترتیب ابجد رعایت شده بود ) و شاید به همین جهت تکرار حروف ی و س در این سوره کمتر از دیگر سوره های مکی و مدنی است .
رشاد خلیفه در مورد نقش عدد 19 در قرآن به نتایج خاصی رسیده است . وی می گوید خداوند با این عدد بر کفار برهان می آورد ؛ آنهایی که می گویند قرآن ساخته ی دست بشر است ( آیات 18 تا 26 سوره مدثر ) : « اوست که فکر و اندیشه بدی کرد پس خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود . باز اندیشه کرد ، پس روی ترش نمود و چهره در هم کشید . انگار روی از اسلام و قرآن گردانید و تکبر آغاز کرد و گفت که این سحر و پیمان سحر انگیزی هیچ نیست . این آیات جز گفتار بشری بیش نیست . ما این منکر و مکذب قرآن را به آتش دوزخ افکندیم . تو چه دانی که سختی و عذاب دوزخ تا چه حد است . شراره آن هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند . آن آتش بر آدمیان در نهد . بر آن آتش نوزده تن موکلند . ماخازنان دوزخ را غیر از فرشتگان عذاب ، قرار ندادیم و تعداد آنها را جز برای گمراهی و محنت کفار نوزده نگردانیدیم و اهل کتاب هم یقیین کنند و بر آن یقیین مومنان بیفزایند . »
رشاد خلیفه در تفسیر این معما ها می گوید : بسم الله الرحمن الرحیم از 19 حرف تشکیل شده است و هر یک از کلمات آن نیز نوزده بار یا مضربی از 19 تکرار شده است . مثلا ً : اسم 19 بار ، الله 142*19=2698 بار ، الرحمن 3*19 = 57 بار ، الرحیم 6*19= 114 بار . و از طرف دیگر ، تمامی حروف مقطعه در اوایل سوره آمده اند و به اندازه مضربی از عدد نوزده در قرآن تکرار شده اند : حرف ق در سوره ق 3-19=57 بار ، حرف کهیعص در سوره مریم 42*19=798 بار ، حرف ن در سوره القلم 7-19=133 بار ، دو حرف ی و س در سوره یس 15*19=285 بار ، دو حرف ح و م 114*19=2166 بار . در همه ی سوره هایی که با آنها شروع می شدند : حروف ع س ق در سوره شورا 11*19=209 بار ، حروف الف لام میم در سوره رعد 19*79=1501 بار و ...
همچنین ، آیه « حسبی ا ... و نعم الوکیل » از 19 حروف تشکیل شده است . یا « لا حول ولا قوت الا باا... » ، 19 حرف دارد . و هم آیاتی که مومنان برای دفع شر و در امان ماند از بدی به کار می برند .
آیا همه ی اینها تصافی است ؟ آیا قوانین ، احتمال وجود این همه تصادفات منظم و پی در پی را نفی نمی کند ؟ آیا جز این است که اینها ترتیب خاصی و با نظم و قدرتی فرای قدرت بشری ترتیب داده شده اند ؟ هیچ نویسنده ای نمی تواند با خود این قرار را بگذارد که مثلا ً من فلان حرف را در نوشته هایم الزاما ً این قدر تکرار کنم و یا مجموع حروف جمله ای را طوری تنظیم کنم که 19 حرف بشود .
از طرف دیگر برخی آیات از وسط سوره بر پیامبر نازل می شدند و یا به تدریج بود که یک سوره بر پیامبر نازل می شد و شاید هم تکمیل آن مدتی به طول می انجامید و پیامبر ( ص ) از ابتدا و انتهای سوره هم اطلاعی نداشتند .
اطلاعات جمع آوری شده همچنین نشان داده است که در میان برخی کلمات متضاد هم تساوی عددی وجود دارد :
حیات 145 بار --------- ممات 145 بار
دنیا 115 بار ----------- آخرت 115 بار
ملائکه 88 بار --------- شیطان 88 بار
حر ( گرما ) 4 بار --------- برد ( سرما ) 4 بار
آیا اینها هم تصادفی است ؟ کتابی که هم از لحاظ معنا بی همتاست و هم از لحاظ لفظ و هم عجایب آن تمامی ندارد چگونه می تواند جای انکار باقی بگذارد ؟ کتابی که هر چه می گذرد باز هم جای حرف و بحث باقی دارد و همان طور که پیامبر اکرم ( ص ) فرموده اند « انه کتاب لا تنقضی عجائبه » . که آنچه ذکر شد نیز ذره ای از دریای بیکران شگفتی های قرآن است . همان طور که پروردگار نیز فرمونده اند « ا... الذی انزل الکتاب بالحق و المیزان - - - سوره شورا ، آیه 17 »
و این کدام میزان است ؟ این همان میزانی است که همه چیز ، حتی یک مو را به سنجش می گیرد و فرو گذار نمی کند .